توبه، بازگشت از گناه است، اما «اوبه» بازگشت است. زنبور عسل را اوّاب مى گویند چون زیاد مى رود و باز مى گردد و در هر بازگشت شهدى همراه مى آورد و عسلى مى سازد. ما کوچک تر که بودیم، براى خرید نان و ماست، روانه بازارمان مى کردند. ما در راه به هر چیزى روى مى آوردیم؛ چرخ و فلک مى دیدیم، مى ایستادیم؛ دعوا مى دیدیم به دنبال ماجرا مى رفتیم. ما براى خرید رفته بودیم و جمعى بر سر سفره منتظرمان بودند، اما بى خیال به هر چیزى چشم مى دوختیم، به هر جمعى مى پیوستیم و به جاى آوردن نان و ماست بر سر سفره باید در خیابان ها و کوچه ها و کلانترى ها سراغمان را مى گرفتند و در انتظارمان مىنشستند. اوّاب کسى است که مى رود و باز مى گردد و مقهور جاذبه ها نمى شود و دل به هر کششى نمى دهد و چشم به هر جلوه اى نمى دوزد. او دنبال کارى است و در تمامى حوادث این کار را فراموش نمى کند و در هر برخوردى با هر گُلى شیره اش را مى مکد و حاصلش را مى آورد. عبدى را خدا مى ستاید که دامن او را خارِ حادثه ها و جاذبه ها نمى چسبد و کشش هاى زمینى او را سنگین نمى کند و در خود نگه نمى دارد؛ «نِعْمَ الْعَبْد»، چرا؟ «اِنّهُ اَوابَّ». او بازگشت دارد و زیاد به سوى خدا روى مىآورد، نه اینکه حرکتى نداشته باشد، برخوردى نداشته باشد، نه، در تمامى حرکت ها مقصد را مى شناسد و در تمامى برخوردها کار خود را فراموش نمى کند. اسب هاى زیبا و مرکب هاى رام و خانه هاى راحت، او را با خود نمى برند، که او این همه را با خود مى آورد و شهد و حاصلش را در نزد خدا جمع مى کند و براى او مى خواهد. منبع: آیه های سبز، ص134 استاد علی صفایی حائری [ پنج شنبه 93/11/9 ] [ 4:54 عصر ] [ علی اصغر هادی (93) - عضو افتخاری ]
|
||